باغ خاکستر
رفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟ فکر من نبودی که بی تو زندگی برایم جهنم می شود؟


باید بازیگر شوم...

باید بازیگر شوم

            آرامش را بازی کنم …

        باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …

                     باز باید مواظب اشک هایم باشم …

         باز همان تظاهر همیشگی :

                                                ” خوبم …


شنبه 23 آذر 1398برچسب:اشک,خنده,تظاهر, |

 

دل...

جاگذاشته ام دلی

                  هرکه یافت

                       مژدگانی اش تمام “زندگی ام”


شنبه 23 آذر 1398برچسب:, |

 

نمی بخشمت...

نمی بخشمت...

                   به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی..

                   به خاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی...

نمی بخشمت...

                   به خاطر دلی که شکستی...

                   به خاطر احساسی که پرپر کردی...

نمی بخشمت...

                  به خاطر زخمی که بر وجودم نشاندی...

                  به خاطر نمکی که بر زخمم گذاردی...

و می بخشمت.......

                  به خاطر عشقی که بر قلبم حک کردی....


شنبه 16 آذر 1398برچسب:, |

 

منم..

مــــنــم آن درخــتـی کـه بـرگ هــایــش را ریــخــت تـا تـــــو مـاه را از مـیـان شـاخـه هـایـش تـمـاشـا کـنـی . . .

چهار شنبه 20 فروردين 1393برچسب:, |

 

دلم..

دلم آب می خواهد و یک قلوپ هوای سالم ، خسته ام از نفس کشیدین میان آدمهای مسموم !

چهار شنبه 20 فروردين 1393برچسب:دلم, |

 

بدترین حس دنیا...

ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺣﺲ ﺩﻧﯿﺎ وقتیه ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺻﺪﺍﺵ ﺭﻭ ﺑﺸﻨﻮﯼ ﻭﻟﯽ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﯽ ﮐﺎﺵ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﻣﻘﺼﺮ ﻧﺒﻮﺩﯼ و ﮐﺎﺵ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﻟﺠﺒﺎﺯ ﻧﺒﻮﺩﻡ . . . !

چهار شنبه 20 فروردين 1393برچسب:, |

 

انسان..

انسان ، حرفیست زده می شود خوانده می شود ترانه می شود ، به یاد می ماند … گاهی ناله ایست تنها خاک خوب می فهمدش ….

چهار شنبه 20 فروردين 1393برچسب:, |

 

نسلـی هستــیـم..

نسلـی هستــیـم ، که روزهــا میخــوابیــم.. و شبــهـا بیـــــداریـــم ! چــون.. تــاریـکی شب ، بـــرامــون.. قــابــل تحمـّـل تــر از “تـــاریــکی” روزهــامــونــه !

سه شنبه 13 اسفند 1392برچسب:نسلـی هستــیـم, |

 

شــروعِ جـــــهالــت …

مــزرعـه را.. ملـــخ هــا جــویــدنــد ! و مــا .. بــــرایِ کـلاغهــا “متـــرسک” سـاختــــیم ! و ایـن بــود ، شــروعِ جـــــهالــت …

سه شنبه 13 اسفند 1392برچسب:, |

 

ندیده ای؟..

نـــدیـــــــده ای ؟ همـان انـگشت ، که “مـاه” را نشـان میــداد .. “مــاشــه” را کـــشـــــیـــد !

سه شنبه 13 اسفند 1392برچسب:, |

 

دروغ...

. بسیاری از شکست های زندگیم به خاطر دروغ هایی بود که باید می گفتم اما نگفتم !! .

سه شنبه 13 اسفند 1392برچسب:, |

 

این روزها..

یـــن روزهـــا هــــوا خیلـــی غبـــار آلــــود اســـت؛ گـــرگ را از ســـگ نمــی تـــوان تشخیـــص داد ! هنگـــامـــی گـــرگ را می شنـــاسیـــم؛ کـــه دریـــده شـــده ایــــم

پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:, |

 

جشن مرگ

شب سختی بود.

و چه آسان و چه بی پروا گفت : که دگر حسی نیست.

دل من، هری ریخت، درد با من آمیخت،

قلبم از جا لرزید، قطره اشکم خشکید.

مات و مبهوت شدم.

***

مادرم گفت : بیا

                     سفره ی شام چه رنگین شده است.

و سرم،

آخ سرم

           پر سردرد شده.

باز هم مادر گفت :

کودکم موقع شام است،

                                      بیا.

***

چشمها را بستم،

با دل خود گفتم :

سهم دل نازک من،

پاسخی سرد نبود!!

شوق دیدار کجاست؟!

او که با من میگفت : دل سنگش، تنگ است.

***

دلم از سینه جدا شد، نفسم بند آمد.

و دلم، این دل پاک

               که چه امید عبث داشت به دل.

این هم از قصه ی عشق لیلی،

                                          وای بر مجنونم.

***

مرگ من بود همان لحظه که گفت :

                                                  سخنی با تو ندارم،

                                                                                قهرم.

                            کاشکی میمردم.

***

وقت رفتن شده دوست

آخرین شعر مرا هم تو بخوان و به این آخر بد هم تو بخند

خنده ات تسکینی است،

به دل خون شده ام

                               فصل مرگم پیداست

                            ((جشن مرگم برپاست))

تقدیم به کسی که بی دلیل ترکم کرداما ندید بی اون نفسم بند اومد


یک شنبه 1 دی 1392برچسب:, |

 

باران...

مـی گـویـنـد بـاران کـه بـبـارد بـوی ِ خـاک بـلـنـد مـی شـود . . پـس چـرا ایـنـجـا بـاران کـه مـی بـارد عـطـر خـاطـ ـره هـا مـی پـیـچـد ؟ . . .

شنبه 23 آذر 1392برچسب:, |

 

خدای سکوت...

این روزها دلم اصرار دارد فریاد بزند . . .

اما . . .

من جلوی دهانش را میگیرم

وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!!!!

این روزها

من . . .

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود . . .!!!

آرزوی خیلی ها بودم اما اسیر قدر نشناسی یک نفر شدم . . .!!!!!!!!!!!!


شنبه 23 آذر 1392برچسب:, |

 

فراموشت نکرده ام ….

وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا ! فکر نکن که فراموشت کرده ام …. یا دیگر دوستت ندارم ! نه …. من فقط فهمیدم : وقتی دلت با من نیست ؛ بودنت مشکلی را حل نمی کند ، تنها دلتنگترم میکند … !

تو مقصری، اگر من دیگر " منِ سابق " نیستم
 
پـس من را به "مـن" نبودن محکوم نکن !

من همـانم .. همان پسر مهربون و صبور . پر از محبت ..

یـادت نمی آید؟

من همانـم

حتی اگر این روزها بویِ بی تفاوتی بدهم ...

شنبه 23 آذر 1392برچسب:, |

 

آشناهای غریب...

آشناهای غریب همیشه زیادند آشناهایی که میایند و میروند آشناهایی که برای ما آشنایند ولی ما برای آنها... نمیدانم واقعا چرا و چگونه میشود که همه روزی آشنای غریب میشوند یکی هست ولی نیست یکی نیست ولی هست یکی میگوید هستم ولی نیست یکی میگوید نیستم ولی هست و در پایان همه بودنها و نبودنها تازه متوجه میشوی که: یکی بود هیشکی نبود این است دردی که درمانش را نمیدانند و ما هم نمیدانیم که آن یکی که هست کیست و آن هیچکس کجاست کاش میشد یافت کاش میشد شکستنی نبود کاش میشد زیر بار این همه بودن و نبودن خرد نشد.....

شنبه 23 آذر 1392برچسب:, |

 

مهربونم...

مهربونم، نازنینم، بهترینم. عشقم، امیدم، جونم. با توام ، با تو، دنیای من. میخوام لحظه هام رو با تو بگذرونم. تمام لحظه های که حالا دارم و نمی دونم چند سال، چند ماه، چند هفته، یا چندروز دیگه میتونم و فرصت دارم با تو باشم یا نه؟! ارزش این لحظه ها رو با هیچ چیز دیگه نمیتونم برابر بدونم. میخوام تو تمام لحظه هایی که میتونیم داشته باشیم،با تو باشم. کنارت، همراهت، هم قدم و هم نفس با نفس کشیدنت. میخوام تا میتونم صدای قلب مهربونت رو بشنوم. تا میتونم نفسهات رو بشنوم و حفظ کنم. میخوام ضربان قلبت رو بشمارم تا وقتی نیستی، از حفظ بشمارم و ثانیه هام رو با تو تنظیم کنم. کنارم بمون، تا زنده بمونم. با من باش، تا دووم بیارم. مراقب چشمات باش، تا امیدوار بمونم. مراقب قلبت باش، تا زنده بمونم. مراقبم باش، تا کنارت بمونم. گفتم، هزار بار دیگه هم میگم: دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم مهتابم . . . تا هر زمان که زنده باشم.

شنبه 23 آذر 1392برچسب:, |

 

به خاطر تو ...

به خاطر تو خورشید را قاب می کنم و بر دیوار دلم می زنم به خاطر تو اقیانوس ها را در فنجانی نقره گون جای می دهم به خاطر تو کلماتم را به باغهای بهشت پیوند می زنم به خاطر تو دستهایم را آیینه می کنم و بر طاقچه یادت می گذارم به خاطر تو می توان از جاده های برگ پوش و آسمانهای دور دست چشم پوشید به خاطر تو می توان شعله تلخ جهنم را چون نهری گوارا نوشید به خاطر تو می توان به ستاره ها محل نگذاشت به خاطر روی زیبای تو بود که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود که دست هیچ کس را در هم نفشردم به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود که حرفهای هیچ کس را باور نداشتم به خاطر دل پاک تو بود که پاکی باران را درک نکردم به خاطر عشق بی ریای تو بود که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم به خاطر صدای دلنشین تو بود که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست عزیزم... عشق را در تو ، تو را در دل ، دل را در موقع تپیدن وتپیدن را به خاطر تو دوست دارم من غم را در سکوت ، سکوت را در شب ، شب را در بستر وبستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم من بهار را به خاطر شکوفه هایش زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیباییش را به خاطر تو دوست دارم

شنبه 23 آذر 1392برچسب:, |

 

ارزوی باتوبودن...

شب را سپری می کنم تا در گذر لحظه هایم، نگاهم بر زیبایی نگاهت خیره گردد و من باشم و چشمان تو و اشتیاق عشق ........... از حصار افکار پریشانم می گریزم و می روم، تا به روزی که دستهایمان به هم آغوشی هم برسند تا به روزی که به بها و بهانه عشق، تنمان کنار هم آرام گیرند. ........... می روم تا در پی من گامهایم، آرزوی با تو بودن را به تصویر بکشند.

شنبه 23 آذر 1392برچسب:, |

 

خدایا...

خدایا! دستانی را در دستانم قرار بده که پاهایش با دیگری پیش نرود...

شنبه 23 آذر 1392برچسب:, |

 

میرم...

گاهی وقتا توی رابطه ها

نیازی نیست طرفت بهت بگه :

برو !

همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره

همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی

همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه...

همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه

و همین که حضور دیگران توی زندگیش پر رنگ تر از بودن تو باشه

هزار بار سنگین تر از

کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه

پس برو

قبل از اینکه ویرون تر از اینی که هستی بشی...

پس منم میرم ...


شنبه 23 آذر 1392برچسب:, |

 

دروغ

چرا وقتی دروغ میگی و من لبخند می زنم فکر میکنی خرم . . . خب یه بارم فکر کن دارم به خریت تو لبخند می زنم . . !

سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:, |

 

تو باشی

هوس کرده ام که تو باشی منم باشم و هیچکس نباشد آنگاه داغترین آغوش هاراازتنت وشیرین ترین بوسه هاراازلبانت بیرون بکشم به تلافی تمام روزهایی که میخواهمت و تو نیستــــــی

سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:, |

 

خدای خوبم

خدای خوبم:

هرگز کسی را به انچه که قسمتش نیست عادت مده(کوروش کبیر)


شنبه 16 آذر 1392برچسب:, |

 

وقتی تنهائیم

وقتی تنهائیم دنبال دوست می گردیم

وقتی پیدایش می کنیم دنبال عیب هایش می گردیم

و وقتی از دستش می دهیم

دنبال خاطره هایش می گردیم باز هم تنهایم......


شنبه 16 آذر 1392برچسب:, |

 

خنده

تو به من خندیدی و نمی دانستی..

من با چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم...

باغبان در پی من تند دوید...

سیب را دست تو دید..

غضب الود به من نگاه کرد...

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک...

و تو رفتی و هنوز...

سالهاست که در گوش من ارام ارام...

خش خش گامهایت تکرار کنان..

می دهد ازارم...

و من اندیشه کنان غرق این پندارم...

که چرا خانه کوچک ما

سیب نداشت.....


شنبه 16 آذر 1392برچسب:, |

 

بهانه

گفتی که به احترام دل باران باش

باران شدم و به روی گل باریدم

گفتی که ببوس روی نیلوفر را

از عشق تو گونه های او بوسیدم

گفتی که ستاره شو دلی روشن کن

من هم چو گل ستاره ها تابیدم

گفتی که برای باغ دل پیچک باش

بر یاسمن نگاه تو پیچیدم

گفتی که برای لحظه ای دریا شو

دریا شدم و تو را به ساحل دیدم

گفتی که بیا و لحظه ای مجنون باش

مجنون شدم و ز دوری ات نالیدم

گفتی که شکوفه کن به فصل پائیز

گل دادم و با ترنمت روئیدم

گفتی که بیا و از وفایت بگذر

از لهجه بی وفائی ات رنجیدم

گفتم که بهانه ات برایم کافی ست

معنای لطیف عشق را فهمیدم...


شنبه 16 آذر 1392برچسب:, |

 

و بعد از رفتنت

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه گل های نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ ارزوهایت دعا کردم

پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های ابی احساس

تو را از بین گل هایی که در تنهائی ام روئید با حسرت جدا کردم

و تو در پاسخ ابی ترین موج تمنای دلم گفتی

دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویائی

ومن تنها برای دیدن زیبایی ان چشم

تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم

 

همین بود اخرین حرفت

و من بعد از عبور تلخ و غمگینت

حریم چشم هایم را بروی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم

نمی دانم چرا رفتی...

نمی دانم چرا شاید خطا کردم

و تو بی انکه فکر غربت چشمان من باشی

نمی دانم کجا,تا کی,برای چه...

 

ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید

و بعد از رفتنت یک قلب دریائی ترک برداشت

و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد

و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر می داشت

تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد

و بعد از رفتن تو اسمان چشم هایم خیس باران بود

و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام را از دست خواهم داد

کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در لحظه هایم خواهم مرد

و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد

کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد

و من با انکه می دانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد...

هنوز اشفته ی چشمان زیبای توام

برگرد....!!!

ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد

و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید

کسی از پشت قاب پنجره ارام و زیبا گفت:

تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب ان خطا کردم

و من در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید

کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است

و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل

میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر

نمی دانم چرا؟شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز

برای شادی وخوشبختی باغ قشنگ ارزو هایت دعا کردم...............


شنبه 16 آذر 1392برچسب:, |

 

تو خواهی رفت

خداحافظ سفر کرده,خدا پشت وپناهت باد

 

 

                         بلور اشکهای من فدای خاک راهت باد

 

 

تو خواهی رفت و اما من در این بن بست میمیرم

 

 

                         که بی فانوس چشمانت پریشان و زمین گیرم


شنبه 16 آذر 1392برچسب:, |

 
نازترین عکسهای ایرانی

 

 

خیال
کیانا

 

فروردين 1393
اسفند 1392
دی 1392
آذر 1392

 

منم..
دلم..
بدترین حس دنیا...
خودم
انسان..
نسلـی هستــیـم..
شــروعِ جـــــهالــت …
ندیده ای؟..
دروغ...
این روزها..
جشن مرگ
باید بازیگر شوم...
باران...
خدای سکوت...
فراموشت نکرده ام ….
آشناهای غریب...
به خاطر تو ...
مهربونم...
ارزوی باتوبودن...
خدایا...
دل...
میرم...
دروغ
تو باشی
خدای خوبم
نمی بخشمت...
وقتی تنهائیم
خنده
و بعد از رفتنت
بهانه
مردم
تو خواهی رفت
حکایت موش
تبر
تورفتی
بهانه ها
از خدا خواستم
سرزمین
خدایا...
یکی بود و یکی نبود

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان باغ خاکستر و آدرس bagheekhakestar.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





گیتا
mohammd
دخترک تنها
جی پی اس موتور
جی پی اس مخفی خودرو

 

ساختن وبلاگ
شماره پیمان کارها
حمل ته لنجی با ضمانت از دبی
خرید از چین
قلاده اموزشی ضد پارس سگ

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->